گل من باش یارا خار من باش
رخ از تو دولت دیدار با من
تو مهری من زمین بی قرارم
به درون گردش بسیار با من
شمار بوسه را از کام من خواه
لب شیرین ز تو مقدار با من
تو در خواب گران آسوده تا صبح
به شب ها دیده بیدار با من
لبم در بوسه بازی با لبت گفت
خموشی از تو گفتار با من
تو ماه اسمانم باش هر شب
سرشک ثابت و سیار با من
امیدم . ناز صدها بار با تو
نیاز صد هزاران بار با من
لبت را با لب من اشنا کن
چه ترسی ؟ پاسخ اغیار بامن
به مستی چشم بیمارت به من بخش
پرستاری از ان بیمار با من
شبی پرهیز خود بشکن به یک بار
لبم را بوسه زن ... تکرار با من
تو در نازک و من گرم نیازم
مرا انکار کن – اصرار با من
تو مهره خویش را خویش را هر روزه کم کن
همه شب گریه بسیار با من
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: